
درست يك هفته بعد از مراسم عروسي آمده بودند براي طلاق!
زن هاج و واج بود و با صداي بلند گريه مي كرد اما مرد خونسردانه و بي توجه به اشك
هاي جان سوز زن نشسته بود.
-<چرا مي خواي طلاقش بدي؟>
وقتي اين سوال را از مرد پرسيدم نيشخندي زد و گفتː
-<عاشق يكي ديگه شدم. شب عروسيم ديدمش...>
عروسي شان در يك باغ بود. زنانه و مردانه.مي گفت معشوقه جديدش دوست نزديك
همسرش است.
عفت;زن را توانا مي سازد كه با جستجوي بيشتري عاشق خود را,يعني كسي را كه
افتخار پدري فرزندان او را خواهد داشت,برگزيند.(ويل دورانت)
نویسنده : حجاب |
بازدید : 304 |
تاریخ : سه شنبه 9 شهريور 1395 ساعت : 10:23